در ادامه مبحث قبلی در مورد تقاضا از نگاه بازاریابی در این مطلب تقاضا را از دید علم اقتصاد بررسی می نماییم:
قاضا به میل، خواست و توانایی یک فرد، برای دریافت کالا یا خدمات در قبال “پرداخت پول” اطلاق میگردد.
قانون تقاضا به این معنی است که با افزایش قیمت، مقدار تقاضا کاهش یافته و در مقابل با کاهش قیمت، مقدار تقاضا افزایش مییابد. به رابطه معکوس قیمت و تقاضا قانون تقاضا میگویند.
همواره بین درامد و تقاضا رابطه ای وجود دارد:
- کالای ضروری: به کالایی گویند که با افزایش درآمد تقاضا برای آن کالا کمتر افزایش می یابد.
- کالای لوکس: به کالایی گویند که با افزایش درآمد تقاضا برای آن کالا بیشتر افزایش می یابد.
- کالای پست: به کالایی که با افزایش درآمدها تقاضا برای آن کاهش مییابد کالای پَست میگویند.
توضیح: علت کاهش تقاضا برای کالاهای پست این است که مصرف کنندگان با افزایش درآمدشان به جای مصرف آن کالا روی به مصرف کالاهایی میآورند که کیفیت بالاتری داشته باشند. به عنوان مثالی رایج از کالای پست میتوان به نان و سیب زمینی اشاره کرد که مصرفکنندگان با افزایش میزان درآمدشان ترجیح میدهند به استفاده از کالاهای گرانتری مانند گوشت یا کالاهای رفاهی روی بیاورند. همچنین ممکن است مصرفکنندگان با افزایش درآمدشان مارگارین را با کَره جایگزین کنند (هرچند امروزه با افزایش دانش سلامت این موضوع کمتر دیده میشود). یک نمونهٔ دیگر از کالای پست، میتواند حمل و نقل عمومی باشد که مصرفکنندگان در صورتی که بتوانند هزینه خودروی شخصی را بپردازند ترجیح میدهند از آن استفاده کنند. منحنی تقاضای کالاهای پست دارای شیب منفی است. یک راه تشخیص کالاهای پست از کالای عادی بررسی کشش کمانی تقاضا است که در مورد کالاهای عادی همواره مثبت است زیرا تقاضا و درآمد یا هر دو افزایش مییابند یا کاهش؛ اما در کالاهای پست کشش کمانی تقاضا همواره منفی است زیرا تقاضا و درآمد همواره رابطه معکوس دارند. کالای گیفن گونه خاصی از کالای پست است.
اصل مطلب چیست؟
در اقتصاد و تئوری مصرفکننده، کالاهایی هستند که اگر قیمت آن افزایش یابد مردم از آن بیشتر مصرف میکنند که قانون تقاضا را نقض میکند. در شرایط عادی، اگر قیمت یک کالا بالا رود، اثر جایگزینی باعث میشود که مصرف کنندگان از آن کالا به مقدار کمتری خرید کنند و بیشتر از محصولات جایگزین استفاده کنند. در این وضعیت اثر درآمدی غالب شده و مردم را منجر به خرید بیشتر از کالا میکند حتی در حالی که قیمت آن کالا افزایش یافتهاست.
مثال:
شخصی را تصور کنید که هرروز صبح یک تکه نان هزارتومانی را با معادل هزار تومان پنیر میخورد و سر کار میرود. او ماهانه 60 هزار تومان پول صبحانه میدهد و 1 میلیون 200 هزار تومان حقوق میگیرد.اگر نان از 1000، به 1500 تومان برسد، برای او ساده نیست که هزینه صبحانه روزانه خود را به 75 هزار تومان افزایش بدهد. برای همین ممکن است از امروز نان بیشتر و پنیر کمتر بخورد تا هم سیر شود و هم خرج صبحانهاش بیشتر نشود. برعکس این ماجرا هم برقرار است. اگر قیمت نان کاهش پیدا کند، عده زیادی از مردم توانایی پیدا میکنند که در صبحانه پنیر، گوجه و شاید گردوی بیشتر مصرف کنند. این خوراکیهای جدید تقاضای نان را کم خواهد کرد. بدیهی است که این یک حکم کلی نیست که برای تمام مردم برقرار باشد. شاید کالایی که برای یک نفر اینگونه است برای دیگری اینگونه نباشد.
کالاهایی در این شرایط قرار میگیرند که دارای ویژگی های زیر باشند:
- کالای جایگزین ندارد یعنی نمیشود آن را مصرف نکرد.
- نسبت به سایر کالاهای مکمل پست تر بهحساب میآید.
- درصد قابلتوجهی از درآمد را به خود اختصاص میدهد.
نتیجه تمام مباحث این است که:
پس از بحران اقتصادی و تحریم های اخیر کالاهای لوکسی مانند «طلا و جواهرات» «ارز» «طلا» «نقره نیز به عنوان این گونه کالا ها پیشنهاد شدهاند. در شرایط بد اقتصادی سرمایهگذاران به دنبال کاهش ریسک سرمایهگذاری هستند. به منظور کاهش ریسک، سرمایهگذاران کالاهایی را میخرند که ارزش مالی زیادی داشته، در عین حال نرخ بازگشت کمی دارند. برای افزایش سودآوری، میزان خرید کالا افزایش مییابد. با رصد اتفاقات ماههای اخیر بازار طلا و ارز میتوان رگههای از این رفتار را مشاهده کرد. خرید طلا سادهترین و در عین حال سودآورترین روش سودآوری در ماههای اخیر بوده است. سرمایهگذاران بازار طلا با افزایش میزان خرید، افزایش سود خود را تضمین میکنند. بنابراین و با عنایت به مباحث مطرح شده شاید بتوان در شرایط فعلی تعریف کالاهای ذکر شده در این متن را کمی تغییر داد و در مورد طلا شرط «کالای پست» بودن آن را نادیده گرفت و شاید نیاز است کالاهایی مانند طلا را در شرایط کنونی به نوعی کالای پست، لوکس نامید.
جمعبندی:
رفتار یک مصرفکننده در مورد این کالاها، در مقایسه با سایر کالاها نامعمول به نظر میرسد. این رفتار گرچه ناقض قانونِ تقاضاست، ولی بر اساس تئوری اقتصاد نشان داده میشود که عقلانی است. درک چرایی انجام رفتار مصرفکننده این کالاها موجب میشود که هنگامه بروز این وضعیت قابل پیشبینی شود. برای یک ناظر خارجی که از این رفتارها شناخت نداشته باشد، رفتار مصرفکننده چنین کالایی نامفهوم است. حتی چنین ناظری ممکن است تصور کند مصرفکننده این کالاها، رفتاری غیرعقلانی دارد، اما این واقعیت ندارد. در واقع این کالا، کالایی پَست است که مصرفکننده نمیتواند برای آن جانشینی پیدا کند و همین شرایط است که موجب میشود این مصرفکننده در برابر تغییرات قیمت چنین کالایی، چنان رفتاری را از خود بروز دهد.
برداشت ما و جواب عنوان این مطلب:
حال می توانیم به سادگی تحلیل نماییم چرا در زمان افزایش قیمت یک کالا، تقاضا برای آن کالا یا حتی سایر کالاهای مشابه افزایش می یابد و آیا ارتباطی با میزان صادرات و واردات آن دارد یا خیر و چرا کالایی مانند پیاز وقتی گران می شود صادرات آن را (به عنوان ساده ترین راه حل) ممنوع می کنند و آیا این تصمیمات از نظر علمی صحیح است؟
پی نوشت:
کالاهایی که در این متن به شرح آن پرداختیم در علم اقتصاد تحت عنوان کالای گیفن شناخته می شوند که منحنی تقاضای آن از منظر ریاضی در مقایسه با کالا های معمولی به شکل زیر است: